کرونوس – ویروس کرونا و بیماری COVID-19 مدتی است به سطح شیوع جهانی رسیده است. دولت در بسیاری از کشورها برای جلوگیری از شکلگیری فاجعهای مشابه طاعون اقدامات پیشگیرانهای را معرفی کرده و در بسیاری از نقاط کرهی زمین اکنون ارتش کنترل امور را به دست گرفته است. با این حال هنوز دولتهایی هستند که به دلیل ملاحظات سیاسی و اقتصادی، کتمان و پنهانکاری را در اولویت قرار دادهاند.
چندی پیش وزارت بهداشت افغانستان اعلام کرده بود که تنها ۱۶ نفر در این کشور به ویروس کرونا مبتلا شدهاند. این در حالی است که برخی از نمایندگان مجلس این آمار را دروغ میخوانند. در مورد ایران شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد آمار ابتلا و مرگومیر بسیار بیش از آن چیزی است که دولت اعلام میکند. بر اساس مقالهای که اخیراً در آتلانتیک منتشر شده احتمالاً دو میلیون نفر در ایران مبتلا هستند. اردوغان در ترکیه طوری با مردمش صحبت میکند انگار ویروس در کشورش کنترل شده است. با این حال، کشورهای ما به دلیل ترس از فروپاشی اقتصادی و سیاسی، جرأت اعلام قرنطینهی عمومی را ندارند.
به هر نحو، به نظر میرسد کشورهای ما بسیار نسبت به ویروس تازه آسیبپذیرند. اوضاع وخیم است و همهی ما باید دست به کار شویم. امروز ویروس کشندهی کرونا دست در دست دولتهای محافظهکار و مستبد موجب بیشتر شدن روزافزون آمار کشتهشدگان میشود.
بیماری و قرنطینه
بسیاری از ما از ترس ابتلا خود را در خانههایمان حبس کردهایم. بسیاری از رویدادهای اجتماعی تعطیل و جلسات به آیندهای نامعلوم موکول شدهاند. با کمتر شدن تحرکات اجتماعی و سیاسی، دولتها دستدرازی به حقوق مردم را آغاز کردهاند. چندی پیش دولت آلمان توانست در اقدامی کمسابقه ۳۳ شهروند افغانستانی را به کشورشان بازگرداند و هماکنون عدهای از پناهجویان سومالیایی در زندانهای شهر هانوفر منتظر دیپورت شدن هستند. اتفاقی که معمولاً به دلیل حساسیت اجتماعی و تجمع فعالین حقوق پناهندگان به ندرت روی میدهد.
حال ویروس کرونا شرایط را به نخوی ساخته که انگار هر کس باید در سطحی شخصی نگران خودش باشد. اما گفته میشود خطر اصلی بیماری Covid-19 این است که موجب از کار افتادن سیستم بهداشتی میگردد.
این موضوع به دو دلیل اتفاق میافتد. یکی این که سرعت انتقال ویروس بالاست و دیگر این که اشخاصی که نشانههای بیماری از خود بروز نمیدهند ممکن است ناقل باشند. درصد کوچکی از افراد مبتلا برای مداوا نیاز به مراقبتهای ویژه دارند. در انگلستان به ازای هر صدهزار نفر تنها ۷ تخت مراقبتهای ویژه وجود دارد و در ایران ۶/۵ تخت.
پزشکان و پرستاران در ایران این روزها در حالی جانفشانانه به جنگ کرونا رفتهاند که با حقوق بسیار پایین کار میکنند و در بسیاری موارد از مزایای ابتدایی از جمله مرخصی استعلاجی و اضافهحقوق بهرهمند نیستند. با همهی اینها، وقتی اوضاع بحرانی میشود آنان مجبورند بر اساس سیاستهایی خاص و مشخص، برای مداوای افراد اولویت قائل شوند. این بدین معنی است که همه امکان دسترسی به خدمات بهداشتی را نخواهند داشت.
اما چه بر سر کشورهایی میآید که همین حداقل را هم ندارند؟ مهاجرانی که در مرز بین ترکیه و یونان گرفتار شدهاند و دولتهای دور و نزدیک از رساندن غذا و پتو نیز به آنان خودداری میکنند چطور باید با این مسأله دستوپنجه نرم کنند؟ در آمریکا که دسترسی به خدمات بهداشتی وابسته به مقدار پول داخل جیب افراد است چه خواهد شد؟ به نظر میرسد در این لحظهی تاریخی آگاهی اجتماعی به مراتب از کنترل دولتی کارآمدتر باشد.
نقش سیاست
اما مسألهی این ویروس لعنتی نه تنها موجب کمرنگ شدن نقش سیاست از زندگی ما نمیشود؛ بلکه اهمیت نقشآفرینی سیاسی را بیش از همیشه گوشزد میکند. اینجا حقوق بشر دیگر معنی ندارد. حتی قرنطینه برای زندانیان و پناهندگانی که در کمپها زندگی میکنند معنی خود را از دست میدهد. در ایتالیا، زندانیان ساکن بیش از ۳۰ زندان علیه سیستم نابرابر اقدام کرده و بپاخاستند. شاید ترس از چنین چیزی بود که باعث شد رهبر ایران و قوه قضائیهاش دیروز دستور عفو ۱۰۰۰۰ زندانی را صادر کنند. زنانی که بیش از همهی قشرهای جامعه درگیر خشونت خانگی هستند، حال مجبورند خود را در کنار مردسالارانشان حبس کنند. جنبش فمینیستی در حال بررسی راههایی است که بتواند زنان را از فلاکتی که اکنون بیش از همیشه دستبهگریبانش شدهاند نجات دهد. کودکان کار و افراد بیخانمان، آخرین جنبندگانی هستند که سیستم سرمایهداری به آنها فکر میکند.
در حالی که همهجا در شبکههای اجتماعی گفته میشود باید در خانه بمانیم، اما این برای کارگران روزمزد در جهان سوم معنایی ندارد. رادیو فردا امروز تیتر زد به دلیل کرونا احتمالاً قرارداد ۴۰۰۰۰ کارگر اصفهانی تمدید نمیشود.
با همهی اینها هنوز مشخص نیست وضعیت اضطراری در آینده چه مشکلات جدیدی را برایمان به ارمغان بیاورد. متأسفانه به دلیل شکل خاص این وضعیت، امکان پیشبرد بسیاری از مطالبات ریشهای که نیاز به حضور فیزیکی مردم در میدانها دارد میسر نیست؛ اما این بدین معنا نیست که سیاستمداران اجازه دارند با روشهای غلط و قرون وسطایی جان انسانها را به خطر بیندازند. اکنون جا برای سیاستگری باز است.
پیشنهاد من
به زعم من یکی از مهمترین خواستهایی که اکنون باید مطرح شود، «حقوق دوران قرنطینه» است. سازمانهایی که میلیاردها دلار ردیف بودجه دارند باید برای کارگران، دانشجویان، بیکاران، پناهجویان و همهی افرادی که به نحوی مستقیم از وضعیت فعلی آسیب اقتصادی میبینند چارهاندیشی کنند. کسانی که میگفتند زمان کمونیسم به سر رسیده اکنون باید به این پرسش پاسخ دهند که چه سازوکارهایی در یک کشور سرمایهداری میتواند بحرانی اینچنینی را مدیریت کند. دولت ایران چندی پیش از واهمهی گسترش درگیریها در پس شیوع ویروس کرونا اعلام کرد به ۳ میلیون نفر ایرانی، ۳۳۰ میلیارد تومان پول میدهد. این حقالسکوت ناچیز کفاف مردمی را که کرونا زندگیشان را زیرورو میکند، نمیدهد. چند ماه دیگر صندوقهای ذخیره هم خالی خواهند شد و آنان که خون مردم را پول کردهاند، کشور را به سوی مقاصدی نامعلوم ترک خواهند کرد.
شاید در اروپا و آمریکا بتوان با اعتراضات گستردهی خیابانی دولتها را مجبور به واکنش و اتخاذ تصمیم کرد، اما تجربه نشان داده است دولتهایی که از طالبان حمایت میکنند و شهروندان خودشان را به جرم حقخواهی با تیر مستقیم میکشند، قادر به برطرف کردن نیازهای ابتدایی اقشار ضعیف بویژه در وضعیت حساس کنونی نیستند. اما با این حال اقدامات مستقیم سیاسی تنها میتواند موکول به همبستگی حضوری افراد جامعه شود و در حال حاضر راهی جز فشار آوردن به دولتها برای برآورده کردن حداقل حقوق وجود ندارد. چنین جنبشی در ایتالیا آغاز شده و شاید وقت آن باشد که در کشورهایی که بیشتر با ویروس درگیر هستند نیز آغاز شود. کسانی که در زمان لازم به فکر ارتقای سطح بهداشت عمومی و بیمارستانها نبودند، اکنون باید پاسخگو باشند. برای پاسخگو کردن دولتها راهی جز سازماندهی شبکهای و ایجاد اهرمهای فشار وجود ندارد. و این کار نیاز به خلاقیت دارد. خلاقیتی که میتواند زادهی روزهای طولانی قرنطینهنشینی باشد.