وقتی طاعون به اروپا رسید، امپراتوری روم وضعیت آشفتهای داشت. جنگ به همهجا رسیده بود و طاعون هم با سرعت سرسامآوری گسترش پیدا میکرد. از ابعاد همهگیری طاعون میتوان حدس زد چرا اسم مرگ سیاه انقدر برازندهی آن است. باکتری این بیماری (Yersinia Pestis) میتوانست با سرعت ۴ کیلومتر در روز در خشکی حرکت کرده و هر انسانی را در سر راهش مبتلا کند. بارش باران نیز میتوانست با جاری شدن در سطح شهرها، بیماری را به جاهای مختلف شهر برساند. البته کشتیهای تجاری که بین شرق و غرب در حرکت بودند این باکتری را به سرعت به سرزمینهای دیگر نیز منتقل میکردند. در زمستان سال ۱۳۴۸ میلادی طاعون به ونیز رسید که در آن زمان جمعیتی بالغ بر ۲۰۰ هزار نفر داشت. قانونگذاران ونیزی دستور دادند هر کشتیای که به ونیز میرسد و در آن اثری از طاعون دیده میشود درجا به آتیش بکشند. آنان همچنین جزیرهای در اطراف ونیز را به مرکز قرنطینه تبدیل کردند. کشتیها و مسافرینی که میخواستند به ونیز بروند باید به مدت ۴۰ روز در این جزیره میماندند تا در نهایت بتوانند به سفرشان ادامه دهند. خود واژهی قرنطینه نیز از عبارت ایتالیایی کارانتا جیورنه (Quaranta Giorni) آمده به معنی «۴۰ روز». با همهی اینها، طاعون حدود ۶۰٪ از جمعیت ونیز را بلعید.
هر کس تاولهایی به رنگ بنفش روی پوستش نمایان میشد متوجه میشد که مرگش نزدیک است. در جاهایی مانند ایتالیا و لهستان، افرادی را که آثار طاعون روی بدنشان دیده میشد یا به هر شکلی مشکوک به ابتلا بودند با ساختن دیوار در اطرافشان زندهبهگور میکردند. استفراغ خونی و هزیان هم از نشانههای دیگر طاعون بود. کشتهها همچنان میتوانستند منبع غذای خوبی برای ککها و موشها باشند. در ضمن تجزیهی اجزای درونی بدن انسان مبتلا به طاعون موجب میشد بوی گندی از این کشتهها به مشام برسد. همانطور که میدانید، بو خود از مولکولهای چیزی که از آن به مشام میرسد تشکیل شده است. بنابراین بوی طاعون یعنی خود طاعون.
به جز سوزاندن اجساد هیچ راهی برای مقابله با این بیماری به ذهن انسان قرون وسطی نمیرسید. مرگ سیاه محله به محله گسترش پیدا میکرد و نسلهای زیادی از انسانها را منقرض میکرد. در اواسط ۱۳۴۸ وضع به جایی رسیده بود که مادرها از ترس ابتلا به بیماری از نزدیک شدن به نوزادانشان خودداری میکردند. شهرهایی که مبتلا شده بودند پرچمی را روی بلندترین نقطهی شهر نصب میکردند تا کشتیها بتوانند آن را از دوردست ببینند. در بعضی نقاط خندقهای بسیار بزرگی در زمین حفر میشد تا بتوان کشتهها را به طور دستجمعی در آنها دفن کرد ویا سوزاند. آتش همهجا برپا بود و خاکستر مردهها به صورت روزانه روی سر بقیهی مردم میریخت.
ادامه روی یوتیوب.