اسکیزوفرنی، شیزوفرنی یا روانگسیختگی نوعی اختلال ذهنی است که در ادبیات روزمره، جنون یا دیوانگی نیز گفته میشود. افرادی اسکیزوفرنیک معمولاً بسیار منزوی و تنها بوده و از سوی جامعه طرد میشوند. در این ویدیو که آخرین قسمت از مجموعه توهمات است به اختصار در مورد این اختلال توضیح میدهیم.
دانش هنوز نتوانسته است دلیل بروز اسکیزوفرنی را درک کند. بسیاری گمان میکنند اسکیزوفرنی همان جنون است؛ ولی فهم ما از روانگسیختگی با درک علمی از آن تفاوت زیادی دارد. اسکیزوفرنی وضعیتی است که ممکن است در شرایطی که هنوز برای ما به طور کامل شناخته شده نیست به سایکوز یا جنون منجر شود. همچنین اسکیزوفرنی انواع مختلف و شدتهای متفاوتی دارد.
اگر شما با فردی که مبتلا به اسکیزوفرنی است صحبت کنید، طی دو یا سه جملهی اول مکالمه متوجه میشوید که این فرد به صورت معمول ارتباط برقرار نمیکند. این افراد به شکلی متفاوت از دیگران فکر میکنند. فرد اسکیزوفرنیک عموماً قادر به درک ترتیب وقایع و رابطهی علی بین موضوعات نیست. او برای مثال هنگام بازگو کردن یک خاطره ممکن است پس از باز کردن موضوع، پیش از این که رویدادهای میانی داستان را تعریف کرده باشد ناگهان به آخر داستان برسد. این افراد در تشخیص پیچیدگی کلمات نیز مشکل دارند و معنیهای متفاوت یک واژه را درک نمیکنند.
استعاره و ایجاد انتزاع نیز برای افرادی که به اسکیزوفرنی مبتلا هستند چالش بزرگی است. اگر از فردی معمولی بخواهیم بگوید سیب، نارنگی و خربزه چه ارتباطی با هم دارند آن فرد احتمالاً به این اشاره میکند که هر سه این مفاهیم در دستهی میوهها قرار میگیرند؛ اما پاسخ فرد شیزوفرنیک احتمالاً این است که هر سه این کلمات چندبخشی هستند. این موضوع نشان میدهد یکی از ویژگیهای رفتاری اصلی در شیزوفرنی این است که افراد کلمات را به مستقیمترین و سرراستترین معنی آنها میفهمند. اگر از فردی مبتلا به اسکیزوفرنی بخواهید روی تکهای کاغذ یک جمله بنویسد، اون قلم را برداشته و روی کاغذ مینویسد: «جمله».
مبتلایان به اسکیزوفرنی گاه در مکانها و زمانهایی توهمی حضور داشتهاند. آنان برای مثال ممکن است به شما بگویند که دیوار چین را آنان طراحی کردهاند و داستانی حول این موضوع پرداخته و برای شما تعریف کنند.
این افراد توهمات شنیداری زیادی را نیز تجربه میکنند. در مطالعاتی که در غرب انجام شده، بیشترین صدایی که این افراد میشنوند صدای مسیح است. رتبهی دوم بیشترین توهمات شنیداری مربوط به صدای شیطان و رتبهی سوم متعلق به صدای رئیس جمهور وقت میباشد. در مورد توهمات شنیداری در اسکیزوفرنی مقالات زیادی نوشته شده و این توهمات از علائم معروف و معمول شیزوفرنی هستند. البته این را نیز باید گفت که توهمات شنیداری مختص به اسکیزوفرنی نیست و دایرهی وسیعی از شرایط مغزی و روحی را در بر میگیرد.
گفته میشود حدود یک تا دو درصد کل جمعیت در همهی فرهنگها به اسکیزوفرنی مبتلا هستند. این افراد بیشترین درصد افراد بیخانمان را تشکیل میدهند و تعداد آنان برای مثال در آمریکا از تعداد افراد الکلی بیخانمان بسیار بیشتر است. این افراد معمولن زندگی بسیار تنها و منزویای را پیشه کرده و قادر به برقرار کردن ارتباطی پایدار با اجتماع نیستند. داروهایی که برای این بیماری تجویز میشوند معمولاً تنها جهت دور کردن توهمات بوده و خود بیماری کماکان درمانی قطعی ندارد.
بر اساس تعداد زیادی از مطالعات انجام شده روی اسکیزوفرنی، این اختلال عامل ژنتیکی دارد. اگر برای یکی از دوقلوها تشخیص شیزوفرنی داده شده باشد، احتمال این که جفت دیگر نیز مبتلا به این وضعیت باشد، ۵۰٪ است. اگر خواهران یا برادران دوقلو نباشند، احتمال ابتلای خواهر یا برادر دیگر ۲۵٪ است. این موضوع نشان میدهد عامل ژنتیکی و موروثی در ابتلا به این بیماری دخیل است؛ هرچند هنوز ژن مشخصی پیدا نشده که بتوان آن را به طور نهایی عامل ایجاد این وضعیت به شمار آورد.
یک فرضیه در مورد این بیماری این است که این بیماری به دلیل زیاد بودن هورمون دوپامین در مغز ایجاد میشود. زیاد بودن میزان دوپامین در لوب پیشانی میتواند دلایل مختلفی داشته باشد.
تصور معمول در مورد افراد اسکیزوفرنیک این است که این افراد بسیار خشن و خطرناک هستند. اما در واقع به ندرت پیش میآید که فرد اسکیزوفرنیک مرتکب قتل شود. واقعیت این است که این افراد به مراتب کمآزارتر از انسانهای معمولی هستند. یک استثنا در این مورد آسیب به خود است. زیاد پیش میآید که این افراد آلت تناسلی خود را ببرند و این کار را بدون هیچ ملاحظهای انجام میدهند. حدود نیمی از بیماران اسکیزوفرنیک، مرتکب خودکشی میشوند. توهمات این افراد با بالا رفتن سنشان کمتر میشود ولی همزمان بیشتر منزوی میشوند. آغاز این بیماری در سنین نوجوانی است. اختلالات معمولاً در حدود ۱۸ سالگی شروع میشود و اگر کسی به ۳۰ سالگی رسیده و اسکیزوفرنی نداشته باشه، بسیار بعید است که پس از سی سالگی این وضعیت را تجربه کند.
نکتهی بسیار حائز اهمیت این است که طبقهبندیهایی از این دست در روانکاوی از نظر محتوا هر چند سال یک بار تغییر میکنند. شرایط تشخیص اسکیزوفرنی در بیست سال گذشته با امروز تفاوت دارد. این نکته از این لحاظ مهم است که افراد زیادی به محض تشخیص بیماری در موردشان از سوی جامعه طرد شده و دیگر به سادگی قادر به احیای جایگاه اجتماعی خود نیستند، حتی اگر وضعیتشان بهبود چشمگیری داشته باشد. روانکاوی علمی جدید است و همهروزه انتقادات زیادی به آن وارد میشود. در کلی از اسکیزوفرنی، معمولاً گفته میشود اگه کسی چند نشانه از علائم اسکیزوفرنی را داشته باشد، مبتلا به اسکیزوفرنی است؛ در صورتی که ممکن است هر یک از این علائم به دلایل دیگری ایجاد شده باشند و این تشخیص به هیچ عنوان قطعی و کامل نیست. بسیاری از منتقدین روانکاوی معتقدند روانکاوی مسائل ذهنی و مغزی را بیش از حد سادهسازی کرده و شرایط پیچیدهی انسان را در نظر نمیگیرد. به همین دلیل بسیاری از منتقدین معتقدند اصلاً دستهبندی مشخص و روشنی به نام اسکیزوفرنی نمیتواند وجود خارجی داشته باشد.
نکتهی دیگر این است که داروهایی که به این افراد تجویز میشود تجربی بوده و زیاد پیش میآید که خود فرد با تغییر میزان مصرف داروهایش نتیجهی بهتری نسبت به میزانی که پزشک برایش تجویز کرده به دست آورد. این داروها بسیار قوی و اعتیادآور هستند و گاه عوارض جانبی وحشتناکی دارند که از تأثیرات مثبتشان قویتر است.
در نهایت باید گفت شواهدی که منجر به زدن برچسب اسکیزوفرنیک به افراد میشود به هیچ عنوان قاطع و کامل نیست، بسیار تجربی است و در موارد زیادی بیش از خود بیماری منجر به فروپاشی زندگی اجتماعی فرد میشود. در تاریخ بشر کمتر کلمهای در حد کلمهی جنون یا اسکیزوفرنی وحشتناک و ارعابآور بوده است. به همین دلیل عدم آگاهی کامل ما در مورد ذهن و اختلالات ذهنی میتواند منجر به تخریب بیشتر فرد و دور شدنش از جامعه شود.