خانهداری کار مشترکی است که زنان به صورت انفرادی در خانههای جدا از هم انجام میدهند. کارهایی نظیر بچهداری، آشپزی، خرید، نظافت منزل، نگهداری از سالمندان و غیره. بیشک اگر این کارها در خارج از خانه صورت میگرفت تکتکشان مزد معینی داشت. اما خانهداری در نظام سرمایهداری مردسالار جهانی کار بیمزد و بیحقوقی تلقی میشود و ارزش افزوده ناشی از انجام آن غیر مستقیم به جیب سرمایهدار وارد میشود.
این نظام مردسالار، همواره زنان را فرودست میانگارد و بر اساس چنین نگرشی است که انواع و اقسام قوانین تبعیضآمیز را بر زنان تحمیل کرده و ارزش کارهایی را که زنان در خانه انجام میدهند به هیچ میگیرد. این در حالی است که اگر زنی بیرون از خانه شاغل باشد، زمانی که پس از اتمام کار بیرون از خانه وارد منزل میشود، شیفت دوم کار روزانهی او در خانه شروع میشود. این یعنی کار مضاعف.
گفته میشود که زنان خانه دار رئیس خود هستنند و مدیریت و زمانبندی انجام کارهای خانه را در دست دارند حال آن که چنین نیست و اگر زمانی کم یا کاستی در انجام کارها دیده شود اعضای خانواده به این کم و کاستیهای غیرعمدی اعتراض میکنند.
کار بدون مزد خانه، قلب اقتصاد است که حاصل آن در تولید و پرورش نیروی کار جدید نقش عمدهای دارد. کار زنان خانهدار جسم و روح کسانی را که از کار روزانهی خارج از منزل خسته و فرسوده شدهاند، ترمیم میکند و در عین حال نسل بعدی نیروی کار را برای ورود به بازار کار پرورش میدهد. در بررسیهای مسائل اقتصادی کار خانگی [معمولاً] به حاشیه رانده میشود چون مزدی برای آن پرداخت نمیشود. این نگرش و بررسی بر اساس تبعیض جنسیتی شکل گرفته است.
قوانین نانوشتهی بسیاری که بر کار خانگی نظارت دارد با هزاران بند نامرئی بر زنان تحمیل شده است. اگر قرار باشد کارهای خانه در خارج از خانه انجام شود برای سرمایهدار هزینهبر خواهد بود.
اما در این میان در جوامع خاورمیانه برخوردهای متناقضی با کار خانهداری صورت می گیرد برای نمونه در ایران ده سال است که بحثهای زیادی بر روی طرح بیمهی زنان خانهدار در جریان بوده است، اما این طرح عملاً هیچگاه به اجرا در نیامد. مسئولان حکومتی با به میان کشیدن بحث بیمهی زنان خانهدار میخواهند وانمود کنند که برای کار خانگی زنان ارزش قائلند ولی در واقع میخواهند زنان را خانهنشین کرده و از محیطهای شغلی دور نگه دارند. تناقض اینجاست که به رغم اهمیتی که به مسألهی خانهنشین کردن زنان می دهند، حاضر نشدند طرح بیمهی زنان خانهدار را به مرحلهی عمل درآورند.
در هر صورت این عدم اجراییکردن طرح بیمهی زنان خانهدار نشان میدهد که مسئولان اساساً ارزشی برای کار خانه داری قائل نیستند و همهی این بحثها عمدتاً برای خانهنشین کردن زنان است، بدون پشتوانه و آیندهای در کار بیمزد و مواجب خانهداری.
در نتیجه کار خانگی باید اجتماعی شود. به این صورت که خدمات کار خانهداری در سطح جامعه عرضه شود. چرا نمیتوان انتظار داشت که دولتها با تأسیس آشپزخانههای عمومی و محلهای و گسترش و عرضهی غذاهای نیمهآماده و البته ارزانقیمت و ارائهی دیگر خدمات عمومی همچون گسترش مهد کودکهای رایگان جهت نگهداری فرزندان اقدام کنند تا زنان وقت فراغت به دست آورده و به فعالیتهای اجتماعی و انجام کار در بیرون از خانه مشغول شوند و بتوانند در محل کار خود بیمه شده و به آیندهای همراه با حقوق بازنشستگی امید داشته باشند؟
اگر زنان بتوانند به استقلال اقتصادی برسند، اعتماد به نفس خود را احیا کرده در نتیجه وابستگیشان به مردان خانواده کم میشود. کار بیرون از خانه (به رغم استثماری که هر نوع کار مزدی به همراه دارد) اگر فارغ از تبعیض جنسیتی صورت گیرد، به رشد تواناییهای زنان و افزایش آگاهیهای اجتماعی آنان کمک شایانی میکند. زنان در اثر تلاش در عرصههای گوناگون اجتماعی خلاقیت و استعدادهای خود را آشکار میکنند و در سطحی اجتماعی خود را در جامعه به برابری با مردان نزدیکتر میسازند. چه کسی مسئول آزاد کردن نیروی حیاتی زنان از حصار تنگ خانهها است، و چه کسی این مطالبه را پیگیری خواهد کرد؟