متأسفانه سایت آپارات به دلیل محتوای این ویدیو اجازهی آپلود آن را به ما نداد. لذا این ویدئو علاوه بر یوتیوب بر روی سایت archive.org میزبانی میشود که در ایران فیلتر نیست. ما با اعلام اعتراض خود به سایت دولتی آپارات، همینجا اعلام میکنیم که به دلیل چنین محدودیتهایی هرگز دست به خودسانسوری نخواهیم زد.
کرونوس – در حدود ۳۰۰ سال پیش، علوم مختلف از دل فلسفه بیرون آمدند چراکه دانش علاقهمند به طبقهبندی کردن مسائل بود و مقولات بسیار زیادی که هر روز با اکتشافات علمی و مشاهدات دقیقتر شکل میگرفتند نیازمند این بود که چیزی به نام علم راه خود را پیش گرفته و خود به مقولهی کلی بزرگی تبدیل شوند. و از دل علوم، آنهایی که به مسائل انسانی پرداختند از کلیهی علوم دیگر جدا بودند چون مانند شیمی یا فیزیک نمیشد از طریق علوم انسانی قواعد کلی برای زندگی انسانها را استخراج کرد. علوم انسانی بسیار پیچیده بودند و با متغیرهای بسیاری روبهرو بودند.
خود علوم انسانی به دلیل پیچیدگیای که داشتند موجب هوشمندتر شدن بحث حول آنها و ایجاد شاخههای بسیار گستردهای از موضوعات و ایدهها شدند که محققین و دانشمندها این روزها به آنها میپردازند. اما با توجه به نحوه و جهت رشد علوم در آکادمیها و همچنین به این دلیل که دانشمندان از پیدا نشدن پاسخ برای اصلیترین پرسشهایشان وامانده بودند، پرسشهای بزرگ و عمده فراموش شدند. علم اکنون سعی میکند پاسخهای جزئی به دست آمده از مشاهداتش را به پرسشها و مقولات کلی فراموششده در علم پیوند بزند و از این طریق امید داشته باشد به سؤالاتی از قبیل «آیا ما تنها هستیم؟» و «آیا همهچیز یک توهم است یا ما در یک واقعیت زندگی میکنیم؟» پاسخ دهد.

در علوم انسانی در پایان قرن نوزدهم انقلابهای مختلفی پدید آمد. نظریهی اقتصاد سیاسی و ایدئولوژی چنان پویا و بدیع بودند که به راههایی فلسفی برای پاسخ به پرسشهای بزرگ و دیرپا میماندند. ایدهی آنتوان دوستت دو تریسی به نام «ایدئولوژی» که در زمان انقلاب فرانسه از آن نام برده بود، صد سال بعد برای نقد سرمایهداری، دولت و بررسی شیوهی زیست گروههای مردم به کار گرفته شد. اما بر خلاف تریسی که ایدئولوژی را «دانش ایدهها» تعریف کرده بود، این فلسفه از سوی هگل و مارکس با معنی منفیای همراه است. ایدئولوژی در نظر آنان یک «آگاهی کاذب» است. یعنی مجموعهای از اعتقادات که انسانها از طریق آنها خود را فریب میدهند. اما مارکسیستها بعد از مارکس کاربردهای جدیدی از ایدئولوژی را معرفی کردند که حتی خود مارکسیسم را یک ایدئولوژی خطاب میکرد. ایدئولوژیای برای گذر از سرمایهداری به کمونیسم.
اما فارغ از کارکردهای تاریخی ایدئولوژی – اگر بتوانیم این واژه را از تاریخش جدا کنیم – این مفهوم میتواند برای ما به عنوان ابزاری جهت تشخیص و شناخت به کار رود. اگر همهی علوم و اعتقادات انسانی را در ظرفی بزرگتر به نام ایدئولوژی قرار دهیم، قادر خواهیم بود مسائل را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار دهیم. یک مثال:

اگر کسی به تلویزیون خانهاش وابستگی نزدیک داشته باشد ممکن است با خود بگوید چهقدر عجیب، دولت کشوری که من در آن زندگی میکنم همیشه چنین ادعا میکند که چیزها از زمان قدرت گرفتن آنها پیشرفت کرده و وضع مردم بهتر شده است. اما چیزی که من در زندگی شخصیام حس میکنم به گونهی دیگری است. این تفاوت و تغییر در عمل از کجا آب میخورد؟
ایدئولوژی به ما مژده میدهد که بتواند به سمت پاسخ به پرسشهایی اینچنینی برود. در مورد دولت، ما اکنون میدانیم که دولت دیگر از ساختاری «برای مردم» به ساختاری عریض و طویل و نسبتاً مستقل تبدیل شده که مثل بنگاههای اقتصادی در حال فعالیتهای پنهان و آشکار عظیم اقتصادی است و لذا تلاش دارد همیشه چهرهی خوبی از خود به نمایش بگذارد.
در ویدیوهای آینده به ایدئولوژیهای مختلف، علوم سیاسی و مسائل فلسفهی سیاسی نیز خواهیم پرداخت. پس اگر هنوز مشترک کانال ما نشدهاید، در یوتیوب یا آپارات مشترک شوید!