منطق، دانش استدلال و استنتاج درست است. نتیجهگیری با استفاده از فکتها و گزارههایی که صحیح بودن آنها توسط علوم دیگر به اثبات رسیده کار منطق است.
منطق به ما کمک میکند با استفاده از یک یا چند گزاره (جمله یا عبارت) بتوانیم گزارهای جدید را استنباط کنیم و صحت آن را نیز بسنجیم. در اینجا، یکی از سادهترین انواع منطق را با یک مثال نشان میدهیم. سه گزارهی زیر را در نظر بگیرید:
۱. پایتخت ایتالیا، رم است.
۲. این هواپیما در رم مینشیند.
۳. این هواپیما در ایتالیا مینشیند.
منطق به ما کمک میکند با استفاده از دو گزارهی اول در مثال بالا، گزارهی سوم را استنباط کنیم. یعنی اگر بواقع شهر رم پایتخت ایتالیا باشد و بواقع هواپیمای مورد نظر در رم فرود بیاید، باید بتوانیم منطقاً استدلال کنیم که هواپیمای مذکور در ایتالیا مینشیند. این استدلال درست است. اگر یکی از گزارههای ۱ یا ۲ نادرست بود، نتیجهی ۳ به دست نمیآمد. فهم این که گزارههای ۱ و ۲ درست هستند یا نه، کار منطق نیست. منطق فقط تلاش میکند با استفاده از سازوکارهای علم منطق (که سادهترین نوع آن در بالا اشاره شد) از گزارههای داده شده به یک گزارهی جدید برسد که به آن نتیجه گفته میشود. همچنین میتوان با استفاده از علم منطق، یک گزاره را به عنوان نتیجه در نظر گرفت و تلاش کرد یک یا چند گزاره را که به آن نتیجه ختم میشوند حدس زد.
یک مثال دیگر:
۱. اگر دزدی به این خانه زده بود، ردپایش کنار پنجره دیده میشد.
۲. هیچ رد پایی کنار پنجره دیده نمیشود.
۳. پس هیچ دزدی به این خانه نیامده است.
بیایید ببینیم از گزارههای اول و دوم میتوان گزارهی سوم را نتیجه گرفت یا نه. گزارهی دوم به یک مشاهده و تحقیق ارجاع دارد و در صورتی که مشاهدهی ما مشکلی نداشته باشد، صحیح است. همچنین ما میدانیم که دزدها این روزها روشهای خلاقانهای برای دزدی از منازل دارند و الزاماً همیشه از پنجره وارد نمیشوند. اما فرض گزارهی ۱ را میتوان پذیرفت چراکه بر اساس آن «اگر» دزد به این خانه زده بود، ردپایش دیده میشد. این فرض را میتوان صحیح انگاشت چون جمله چنین نیست: «رد پای همهی دزدها در کنار پنجره دیده میشود.» در حالی که گزارهی اخیر در بسیاری از موارد میتواند نادرست باشد، اما گزارهی ۱ شامل یک فرض است که به این معنی است که احتمالاً در خانهای که مورد بحث ماست دزدها فقط از طریق پنجره ممکن است وارد شوند. پس با فرض صحیح بودن گزارهی ۱ و ۲، نتیجهی ۳ صحیح است.
یک مثال دیگر:
۱. آسمان ابری شده است.
۲. قرار است باران ببارد.
پر واضح است که گزارهی دوم را نمیتوان از گزارهی اول نتیجه گرفت چون وجود ابر در آسمان همیشه منجر به بارش باران نمیشود. مثلاً ممکن است منجر به بارش برف شوند یا ممکن است باد ابرها را با خود ببرد. پس این استدلال صحیح نیست. در این مثال، با این که مشاهدهی گزارهی ۱ مشاهدهای صحیح است، نتیجه از آن حاصل نمیشود و لذا گزاره «منطقی نیست».
علم منطق، سه دورهی مهم را پشت سر گذاشته است:
- یونان باستان (ارسطو)
- دانشگاههای قرونوسطی در اروپا (پاریس و آکسفورد)
- دورهی سوم که در ابتدای قرن بیستم آغاز شد
با شروع قرن بیستم، فلاسفه و منطقدانان بیشتر با استفاده از ریاضیات و جبر توانستند پایهای برای انواع استنتاجهای منطقی ایجاد کنند.
اما برای استدلال درست منطقی، مطالعهی علم منطق ضرورت چندانی ندارد. برای مثال زبانشناسی را در نظر بگیرید. ما برای حرف زدن به زبان فرانسه نیازی به مطالعهی زبانشناسی نداریم. اما وقتی اصول گرامری زبان پیچیده میشوند، زبانشناسی میتواند برای فهم بهتر زبان به کمک ما بیاید. این موضوع در مورد منطق نیز صادق است. وقتی استدلال و استنتاج منطقی مشکل میشود، علم منطق میتواند به کمک ما بیاید. منطق این روزها در ریاضیات، حقوق و علوم بسیار کارگشا است.
فهم درست بودن بعضی گزارهها ساده است (مثل هوا ابری است)، اما همهی گزارهها چنین نیستند. ممکن است گزارهای به آینده اشاره داشته باشد که هنوز مشخص نیست. بنا بر اعتقاد ارسطو، بعضی چیزها در آینده قطعاً روی میدهند، مانند طلوع و غروب آفتاب. اما در برخی موارد چنین نیست. مثلاً ما نمیتوانیم به یقین استدلال کنیم آیا فردا بین ایران و روسیه جنگ دریایی رخ میدهد یا خیر. ارسطو با این عقیده رسماً اعتقاد به این که «هر گزاره یا باید درست باشد یا خیر» را کنار گذاشت و گفت گزارههای مربوط به آینده ذاتاً نامتعین هستند. البته این نگرش ارسطویی به منطق بعدها با کارهای هگل و منطقدانان دیگری همچون برتراند راسل به پرسشهای اساسی کشیده شد که اینجا مجال پرداختن به آنها نیست.
منطق با زبان ارتباط تنگاتنگی دارد و در واقع به آن وابسته است. جملاتی مثل «اگر… آنگاه»، «اگر چنین نباشد… آنگاه» یا «اگر بعضی از… آنگاه» گونههای دیگری از گزارههای منطقی هستند که این روزها بیشتر از جاهای دیگر در علوم رایانه و برنامهنویسی کاربرد دارند. منطقشناسانی از جمله جورج بول سیستم منطق صوری را به شکل صفر و یک (یا درست و غلط) تعریف کردند که در برنامهنویسی کاربرد بسیاری دارد و به آن «نمادگرایی منطقی» گفته میشود.
اگر میخواهید بیشتر در مورد سیر تحول منطق بدانید، این مقاله را بخوانید. همچنین اگر هنوز مشترک کانال ما روی یوتیوب یا آپارات نیستید، همین امروز مشترک شوید تا ویدیوهای جدید را از دست ندهید.